تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ماراباعنوان منجی موعود وبه آدرسmonjimood.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 172
بازدید کل : 109552
تعداد مطالب : 1360
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1
اتل متل توتوله
چشم تو چشم گلوله
اگر پاهاتنلرزيد
نترسيدي قبوله
ديدم كه يك بسيجي
نلرزيد اصلاً پاهاش
جلو گلولهوايستاد
زُل زده بود تو چشاش
گلوله هم اومد و
از دو چشم مردونه
گذشت و يك بوسهزد
بوسهاي عاشقونه
عاشقي يعني اينكه
چشمهايي كه تا ديروز
هزار تا مشتريداشت
چندش مياره امروز
اما غمي نداره
چون عاشق خداشه
بجاي مردم خدا
مشتريچشماشه
يه شب كنار سنگر
زير سقف آسمون
مياي پيش رفيقت
تواون گلوله بارون
با اينكه زخمي شده
برات خالي ميبنده
ميگه من كهچيزيم نيست
درد ميكشه ميخنده
چفيه رو ور ميداري
زخم اونو ميبندي
با چشماي پر ازاشك
تو هم به اون ميخندي
انگاري كه ميدوني
ديگه داره ميپّره
دلت ميگه كهگلچين
داره اونو ميبره
زُل ميزني تو چشماش
با سوز و آه و با شرم
بهش ميگيداداش جون
فدات بشم دمت گرم
ميزني زير گريه
اونم تو آغوشته
تو حلقه دستاته
سرشروي دوشته
چون اجل معلق
يه دفعه يك خمپاره
هزار تا بذر تركش
توي تنش ميكاره
يهو جلو چشماتو
شره خون مي گيره
برادر صيغهايت
توبغلت ميميره
هيچ ميدوني چه جوري
يواش يواش و كمكم
راوي يكخبرشي
يك خبر پراز غم
هيچ ميدوني چه جوري
يواش يواش و كمكم
راوي يكخبرشي
يك خبر پراز غم
به همسفر رفقيت
كه صاحب پسر شد
بري بگي كهبچه
يتيم و بيپدر شد
اول ميگي نترسين
پاهاش گلوله خورده
افتاده بيمارستان
زخمي شده، نمرده
زُل ميزنه تو چشمات
قلبتو ميسوزونه
يتيمي بچه شو
ازتو چشات ميخونه
درست سال شصت و دو
لحظة تحويل سال
رفته بوديم توسنگر
رفته بوديم عشق و حال
تو اون شلوغ پلوغي
همه چشارو بستم
دستهاتوي دست هم
دورسفره نشستيم
مقلب القوب رو
با همديگر ميخونديم
زوركي نقلونبات
تو كام هم چپونديم
همديگر و بوسيديم
قربون هم ميرفتيم
بعدش براهمديگر
جشن پتو گرفتيم
علي بود و عقيلي
من بودم و مرتضي
سيد بود و اباالفضل
اميرحسين و رضا
حالا ازاون بچه ها
فقط مرتضي مونده
همونكهگازخردل
صورتشو سوزونده
آهاي آهاي بچه ها
مگه قرار نذاشتيم
هميشه با هم باشيم
نداشتيما، نداشتيم
بياين برا مرتضي
كه شيميايي شده
جشن پتو بگيريم
خيلي هوايي شده
ميسوزه و ميخنده
خيلي خيلي آرومه
به من ميگهداداش جون
كار منم تمومه
مرتضي منم ببر
يا نرو، پيشم بمون
ميزنه تو صورتش
داد ميزنم مامان جون
مامان مياد ودست
بابا جون و ميگيره
بابام با اينخاطرات
روزي يه بار ميميره
فقط خاطره نيست كه
قلب اونو سوزونده
مصلحتبعضيها
پشت اونو شكونده
برا بعضي آدما
بندههاي آب و نون
قبول كنين به خدا
بابام شده نردبون
همونايی كه راه
دزدی رو خوب میدونن
ما خون داديم و اون ها
عين زالو می مونن
دشمنای انقلاب
ترسوهای بیپدر
آهای غنيمت خورا
بپا بابا ، يواش تر
ای كه به اين انقلاب
چسبيدی عينكنه
خط و نشون می كشی
النگوهات نشكنه
فكرنكنی علی رو
ماها تنها میذاريم
مااهل كوفه نيستيم
دخلتونو مياريم...
شعري از مرحوم ابوالفضل سپهر
نظرات شما عزیزان:
![]() |